بودن یا هستن؟!


یک، دو، سه، چهار، پنج. پنج تاست.
خیره مانده اند،
فریاد می زنند،
گیج هستند،
حضور رنگ باختهء مرا باور نمی کنند.
دلم می سوزد،
برای تک تک «یک»های شمرده شده،
[در همین نزدیکی]
بیشتر هم برای چپترین «یک».
می دانم،
یک، دو، سه، چهار، پنج. پنج ماهست.

کاش بودم.
هستم،
اما،
من ِ بی آرامش یاس، من نیست.

شماها! هنوز خودتون هستین؟