بوی غروب دور است، آنسوی همهء پنجره ها.
و من، خالی از تماشا، پنجره ها را نفرین می کنم.
کاش کسی به سکوت من هجوم می آورد.
کاش کسی با دستهایش فریاد می زد:
                                                          پنجره دیوار نیــــــــــــــــــــست...

شب، هنوز هم نگران، پشت همان پنجره هاست.
نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 09:51 ب.ظ http://www.cafe-blog.com

سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی دارید، موفق باشید. به www.cafe-blog.com سری بزنید، برای ما باعث افتخاره که صاحبان قلمهای زیبایی چون شما رو تو جمع خودمون ببینیم . ممنون.

مهسا سه‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:07 ق.ظ

همیشه فاصله ای هست* اگر چه منحنی اب بالش خوبی است* برای خواب دلاویز و ترد نیلوفر*
همیشه فاصله ای هست* دچار باید بود* وگرنه زمزمه ی حیات میان دو حرف *
حرام خواهد شد* و عشق * صدای فاصله هاست.* صدای فاصله ها غرق در ابهامند*
نه* صدای فاصله ها مثل نقره تمیزند* و * عاشق همیشه تنهاست.

به نظر من ادما هیچوقت تنها نیستند هیچوقت.
چون همیشه همیشه ی همیشه یه نفر که عاشق اوناست از اون بالا داره نگاهشون میکنه.

سرگشته تنها جمعه 4 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ق.ظ http://baghearezooha.persianblog.com

در پس این پنجره ها پنجره‌ای ست که بازتاب سکوت عشق است...و عزیزی به ستاره می نگرد تا برق چشمان تو در او نفوذ کند و دستانش را به سویت دراز می‌کند تا دستانت او را در بگیرند و در هم ذوب می‌شوید.....

ثمین شنبه 5 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ب.ظ http://saminsweety.blogsky.com

..... من در پناه پنجره با آفتاب رابطه دارم .....

پنجره ها را با آسمان پیوند دهیم تا آفتاب را دریابیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد