با پاییز


امشب،
همهء قطره های باران، برای همیشه به زمین افتادند،
و همهء آسمان، از بی کسی خشکید.

همهء آینه هایم، نمناک شدند، از شعور باران،
و همهء پنجره ها، به یاد آوردند کودکیِ قایق و بادبادک را.

همهء کاغذهایم، آینه اند اینک.