بغض من (۲)

وسعت اندوه اندوه شب را به خشکی شاخه ها خواهم سپرد؛
شکنجهء باد را در پس ابهام مه فراموش خواهم کرد؛
طنین ویرانگر سکوت را در متن پژواک فضا خواهم شنید؛
کنج سطرهای این دیوار را در سهم خود از حسرت نور، به عدالت سهیم خواهم کرد؛
عبرت پاره پارهء ابر را به اغماض نگاهی خواهم چید؛
مسیح غم را پای انجیل قلبم به مناجات خواهم نشاند؛
و عاقبت...
              از ورای محو سحر،
بلندِ سرو را به تو مانند خواهم کرد،
                                                 تا بغض من مانَد و  ... شاید تو ....


این هم از بغض من، خالی از تو

نظرات 4 + ارسال نظر
غزل جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:51 ق.ظ http://sayehyekhoda.blogsky.com

نیمای عزیز
بغض بی وسعتت
مثل لطافت یاس و عطر دل انگیزش ، پاک و قابل تقدیس است.

با حضورت زیر سایه خدا آرامش و عطر یاس را به ارمغان آوردی.

امروز یه قصه تازه نوشتم .

GOD'S SHADOW

دریا جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:23 ق.ظ http://www.mygoleyakh.persianblog.com

نیما جان
از اینهمه محبتت ممنونم. دل دریایی دریا تاب دیدن بغض نیمایی تو رو نداره.
کنار ساحل دریا بوی خوش یاس زیباست.

ثمین جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:04 ب.ظ http://saminsweety.blogsky.com

وسعت بی انتهای دوست
بغض گرفته من
عطر دل انگیز یاس
آرامش دستان یار
در کلام تو جاری است مانا و پایدار باشی

سرگشته تنها جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:07 ب.ظ http://baghearezooha.persianblog.com

اون شبی..از ته کوچه داشتم میومدم خونه...بوی یاس سفید..توی اون تاریکی من رو وایسوند...به مغزم فشار آوردم که این بوی زیبا که عاشقشم مال چیه...چشمامو بستم...دریا...یاس های سفید...ماه ... اومد جلو چشمام...یاس سفید..دنبالشون گشتم...روی زمین چنتا افتاده بود...به یاد دریا و آرامش وصف ناشدنیش...اونا ورداشتم و حس کردم خیلی خوشبختم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد